آیا مبنع دیالوگهای زخم کاری انیمیشن باب اسفنجی بوده؟

باب اسفنجی و زخم کاری

پطروس خان در ویدیوی جدید خودش از سری ویدیوهای نقد و بررسی سریال زخم کاری، منبع دیالوگ سریال زخم کاری رو پیدا کرده و اونو به انیمیشن باب اسفنجی نسبت داد.

در ادامه به دلیل حضور مهراوه شریفی‌نیا هم اشاره میکنه و حسابی از خجالت کارگردان زخم کاری در میاد.

در ابتدای این ویدیوی جنجالی پطروس خان میگه: به نظر من اتاق فکر زخم کاری وسط یک آشپزخونه بوده! چون مستر مهدویان سریال سازی رو با آشپزی اشتباه گرفته!

پطروس خان در این ویدیو قسمت دهم زخم کاری بازگشت رو بررسی و تحلیل میکنه.

این قسمت یه کمی بوی فصل اول رو میداد؛ اقای فیلمساز ببین چقدر خوب بلدی داستان رو بسط بدی و هیجان تزریق کنی؟ چون کلی بخش جدید باز کردی و با اینا میشه کلی داستان جدید گفت و جذاب شد، فقط میخوام ازت معذرت خواهی کنم که خیلی ازت تعریف نمیکنم به این دلیل که مستر مهدویان الان دیره! یه سریال قرمه سبزی نیست که شما 9 قسمت بزاری جا بیفته که در نهایت مثلا یه قسمت تو یه وعده غذایی خوب بزاری سر میز! شما 9 قسمت رو خراب کردی؛ الان انتظار نداشته باش که من بشینم اینجا بگم عجب سریال شاهکاری!!

همچنان فیلمنامه و بخصوص دیالوگها تو همچین قسمتی اجازه نمیده که موقع دیدن سریال ما نخندیم 😊

آقا این چه دیالوگ نویسیه؟ پانی تنها کسیه که به داییش میگه حاج عمو! اوووووو چقدر مرموز!!!

خداوکیلی چجوری این دیالوگها به ذهنتون میرسه؟

میخوام یه فکت بمب بهتون بگم از زخم کاری!

منبع الهام نویسنده های سریال برای نوشتن دیالوگ "هیچ هیچ هیچ" رو پیدا کردم؛ قسمتی از انیمیشن باب اسفنجی نمایش داده میشه که باب اسفنجی میگه:"هیچوقت هیچوقت هیچوقت" 😊

Image

از دیالوگهای شاهکار سریال که بگذریم، میرسیم به اقا خسام فرنهاد که معذرت میخوام ولی متاسفانه باید بگم این چه فاجعه ای بود؟ این هرچیزی بود جز بازیگری ! بعد این رفتار موقعی که اسلحه داره چرا اینقدر فیکه؟ این چی بود آخه؟

در مورد خود کارکترشم از قسمت قبلی پیش بینیم این بود که یه نیمچه امیدی بهش داشتم که پسر فرنهاد بزرگه و یه کاری میکنه؛ اما کلا از بین رفت! یعنی؛ صفر صفر صفر!

اقای نویسنده وقتی یه شخصیت نمیتونی بیاری که یذره قدرت داشته باشه، بتونه مقابله کنه خب این چه وضعشه؟

تمام امیدم اینه که کارکتر جدید که اوردن، مهراوه شریفی نیا اون دیگه این مدلی فیک نباشه و سریع از بین نره.

حالا داستان این خواهرزاده حاج عمو چی میتونه باشه؟ پیش بینی من اینه که به احتمال قوی حضورش در قصه، قطعا برای ساختن یه دلیل برای اینکه دستمالچی مالک رو رها کنه یا بهش اجازه بده که برگرده به قصه و درواقع یه قصه ی مستقلی بین خودش و داستان شکل بگیره برای فصل سوم!

قطعا از آرزوهای مخاطبهای زخم کاری اینه که دستمالچی شهید بشه، بمیره کلا!

Image

اقا سید اینهمه شهید شدی این یه بارم بخاطر ما!

بریم سراغ سکانس تصادف و اتفاقای قبلش چندتا نکته عجیب و غریب داره:

1- دلیل اینکه شفاعت میکروفن رو میزاره تو کیف شیدا احتمالا میتونه این باشه که به میثم شک کرده برای اینکه مثلا تو دزدی خونه طلوعی نقش داشته، این شک درسته ها اما از جای اشتباهی استارت میخوره! اقای شفاعت شما از کجا اینو میدونی که الان وقتی میثم بشینه پیش دختر شما شیدا از ماجرای دزدی حرف میزنه؟ یعنی اینه که باور پذیر نیست! و از طرفی قبل از اینکه میکروفن رو بزاره چرا اینقدر عصبانیه؟

2- آیا شفاعت وقتی که داشت میکروفن رو میذاشت داخل کیف شیدا نگران نبود که یوقت این دختر تو کیفش یه چیزی بخواد و میکروفن رو پیدا کنه؟ اخه اینقدر مسخره و ضایع میکروفن رو داری جاساز میکنی؟

3- شیدا تو ماشین به میثم میگه یه فیلم هست که میگه یه زن باباتو گشته؛ جااان!!!!! کدوم فیلم؟؟؟ الان من گیج شدم! یا سریال اینقدر بی ارزش شده که من دارم سرسری میبینم و یه سکانسی رو رد کردم، یا این سوتیه دیگه! از کجا فهمیدین همچین چیزی رو.

4- میثم چی شد که شک کرد؟ احتمال اینو میشه داد که مثلا شاید سیما تو خونه به شفاعت شک کرده و به میثم گفته، اما دارم میگم چی؟ دارم میگم احتمال؛ اصلا چرا ما باید راجع به احتمال حرف بزنیم؟ سریال اونچیزی رو که ما ازش باور میکنیم که میبینیم یا میشنویم. آقاجان خیلی سادس سینما یعنی عمل و عکس العمل؛ شما از کارکتر میثم چندتا پلان مثل همین پلانی که نشون میدی داره تو آینه نگاه میکنه نشون میدادی و بعد ما متوجه میشدیم که خب یه مسیری رو داره میره شک کرده یه ادمی دنبالشه! نکته جالبترش اینه وقتی داره تو آینه نگاه میکنه اصلا به این شک نمیکنه که شاید صرفا فقط یه بپا براشون گذاشتن، صاف میره سراغ کیف شیدا و میکروفن رو پیدا میکنه!! خب ما اینارو باور نمیکنیم.

درمورد مرگ شفاعتم خیلی پرت پیش بینی نکرده بودم، جدا از اینکه از قسمت اول گفتم میمیره و به دست میثم هم ناخواسته میمیره؛ تو قسمت قبلی گفتم با توجه به اون نقشه ای که میثم باید بکشه که وارد خونه طلوعی بشه، خودش میره و اونجا یه اتفاقی میفته و شفاعت میاد دنبالش بعد به مرگ میرسه.

اما رسید به یک تعقیب و گریزی که اتفاقا خیلی خیلی من راضیم از این اتفاق؛ چون هم هیجان اضافه کرد هم غیرقابل پیشبینی بود، به این دلیل که شفاعت میتونست یکی از آدمهاشو بفرسته نه اینکه خودش بره دنبال دخترش و در عین حال که غیرقابل پیشبینی بود میتونه باگ داستان هم باشه؛ چون به آدمی در این با این همه بادیگارد و آدمهای اطرافش چرا باید خودش بره تعقیب و گریز؟

تا میایم یه ذره تعریف کنیم یدفه یه چیزی مثل قارچ میزنه بیرون!

من یه حس خوبی دارم به سریال اونم به این دلیل که 10 قسمته منتظر یه اتفاقیم و احساسم بهم میگه از قسمت بعدی میبینمش. یه واکنش و یه اتفاق درست و حسابی از سیما، الان شوهرش مرده که ناخواسته بدست میثم این اتفاق افتاده و اینجا باید یه کنشی ازش ببینیم، باید یکاری بکنه دیگه این کارکتر؛ دیگه سکوت بسه دیگه فقط نگاه کردن و با انگشت اشاره کردن برای کارکتر سیما در زخم کاری بسه.

در مورد اینکه ایا سیما با میثم در زخم کاری همکاری میکنه یا نه باید اینطوری بهتون بگم که نه صرفا به این دلیله که میثم ناخواسته شوهرشو کشته، حسم بهم میگه چون میثم عمرش به این دنیا نیست دیگه خیلی همکاری بینشون شکل نمیگیره.

در ادامه پطروس خان در تحلیلش از 9 قسمت قبلی میگه مستر مهدویان نه قسمت از سریال کاری داری ادای اینو درمیاری که سیگار بده ولی در قسمت 10 میای هم دست سمیرا سیگار میدی هم دست مالک!!! تکلیف مارو مشخص کن.

سمیرا در زخم کاری

یکی از نکات ابهام برانگیز این قسمت اون کسیه که برای حسام یسری ویدیو و پیام میفرسته که طلوعی توی قتل پدرت شریک بوده!

میخوام یه کاری کنم، هم یه پیشبینی کنم و هم درواقع خوشبینانه ترین حالتشو بگم که اگه این اتفاق بیفته خیلی خوبه؛ یعنی نویسنده ها بالاخره یه خودی نشون دادن امیدوارم که اونکار کار طلوعی باشه، چون با اینکار حسام فرنهادو از چاله دراوردن و تو چاه انداختن ولی اگر کار طلوعی نباشه اونجا قضیه خیلی بودار میشه؛ چون کیمیا که نمیتونه باشه و اصلا ربطی به این قضییه نداره و بقیه هم خیلی بیربطن دیگه و اگه یه ادم جدید به ما نشون بدی قطعا نمیپذیریمش!

در مورد بچه های شفاعتم باید اینطوری بهتون بگم که احتمالا شیدا قسمتهای بعدی خودکشی میکنه؛ چون شخصیتی که داره ازش نشون میده اونقدر مستقل و قوی نیست که بتونه این اتفاق رو هضمش کنه و نمیتونه با میثمم فرار کنه و تنها کاری که میتونه بکنه اینه که آسیب بزنه به خودش و از طرف دیگه شهریار رو داریم که بی شک با توجه به همون مصاحبه ای که ازش دیدیم برمیگرده ایران و توسط طلوعی قراره ساپورت بشه و یه تقابل جذاب بین میثم و شهریار ببینیم که در آخر میثمم از دست بدیم.

آخرین پست های مجله HiBlog TV